کد مطلب:148728 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:239

مسئله امامت زین العابدین
آیا در بین وصایائی كه حسین (ع) قبل از طلوع روز دهم ماه محرم سال شصت و یكم هجری كرد پسرش علی بن الحسین (ع) را برای رهبری مسلمین به جانشینی خود انتخاب نمود؟ در این مورد، از طرف علمای شیعه چند روایت و نظریه ذكر شده است. به موجب یك روایت حسین (ع) در آن شب پسرش علی بن الحسین را برای جانشینی خود انتخاب كرد. سن علی بن الحسین (ع) به موجب روایات مختلف متفاوت ذكر شده است. بعضی گفته اند كه او در ماه محرم سال شصت و یكم هجری طفل بود. بعضی اظهار كرده اند كه وی مردی بالغ بوده و فرزندانش نیز در كاروان حسین (ع) بوده اند و تایید می كنند كه محمد پسرش كه بعد به اسم محمد باقر (ع) امام شیعیان شد در كربلا حضور داشته است!

چون علی بن الحسین (ع) ملقب به زین العابدین كه مردی دانشمند بود از بطن شهربانو دختر (یزدگرد سوم) پادشاه ایران است باید قبول كرد كه در كربلا مردی بالغ به شمار می آمد و نظر به این كه در آن عهد در همه جا مردان و به خصوص اعراب زود ازدواج می كردند می توان پذیرفت كه در سال شصت و یكم هجری علی بن الحسین (ع) ملقب به زین العابدین (ع) دارای فرزند بوده است. می دانیم كه حسین بن علی (ع) در آغاز جوانی با شهربانو دختر یزدگرد ازدواج كرد. از تاریخ حقیقی ازدواج او با شهربانو اطلاع نداریم ولی می دانیم بعد از این كه شهربانو را از تیسفون (مدائن) به (مدینه) بردند با حسین (ع) ازدواج كرد. در مدینه علی بن ابی طالب (ع) كه علاقه به ایرانیان داشت اسرای مدائن را كه از خانواده سلطنتی ایران بودند تحت حمایت قرار دادند و هم او، وسیله ازدواج پسرش حسین (ع) با شهربانو را فراهم نمود. مدائن در سال پانزدهم و به روایتی در سال شانزدهم و به روایت های دیگر در سال های هفدهم و هیجدهم و نوزدهم سقوط كرد. چون تاریخ سقوط مدائن به طور قطع معلوم نیست از تاریخ قطعی ازدواج حسین (ع) با شهربانو هم اطلاع نداریم. راجع به تاریخ تولد حسین بن علی (ع) كه در مدینه بعد از هجرت محمد بن عبدالله (ع) متولد گردید نیز دارای اطلاع صحیح نیستیم. اگر حسین بن علی (ع) در سال شصت ویكم هجرت هنگام حضور در كربلا پنجاه و هفت ساله بوده، لازمه اش این است كه در سال چهارم هجری متولد شده باشد. در آن صورت در سال پانزدهم هجری كه مدائن سقوط كرد و اسرای خانواده سلطنتی را از آن جا به مدینه (پایتخت اسلام) بردند حسین بن علی (ع) پسری یازده ساله بوده و با این كه اعراب زود ازدواج می كردند عقل قبول نمی كند كه پسری یازده ساله با دختری ازدواج كند. بنابراین تاریخ ازدواج حسین (ع) با شهربانو چند سال


بعد از سقوط مدائن بوده (مشروط بر این كه تاریخ سقوط مدائن را سال پانزدهم هجری بدانیم).

معهذا بر حسب قاعده علی بن الحسین (ع) پسر شهربانو، از صلب حسین (ع) در كربلا مردی بالغ به شمار می آمده است و شاید پسرش محمد باقر (ع) با او بوده است و حسین بن علی (ع) كه در شب دهم محرم سال شصت و یكم هجری می دانسته روز بعد كشته خواهد شد، او را جانشین خود كرده كه بعد از مرگش رهبر مسلمین باشد. در قبال این روایت نظریه ای وجود دارد كه مربوط است به ماهیت امامت در مذهب شیعه دوازده امامی. كسانی كه پیرو این نظریه هستند می گویند كه حسین بن علی (ع) در شب دهم محرم پسرش علی بن الحسین (ع) را برای جانشینی خود انتخاب نكرد. برای این كه ضرورت نداشت كه آن كار را بكند چون علی بن الحسین (ع) از طرف خداوند برای جانشینی حسین (ع) انتخاب شده بود و بعد از مرگ پدر، او رهبر مسلمین می شد و تمام مختصات امامت در او آشكار می گردید یعنی دارای دانائی و توانائی می شد و بعد از خداوند داناتر و تواناتر از همه به شمار می آمد.

این كیفیت بنابر دسته ای از علمای شیعه در مورد تمام ائمه دوازده گانه صدق می كند و همه آن ها از طرف خداوند برای امامت انتخاب شده اند و به همین جهت وقتی یك امام مرگ خود را نزدیك می دید ضرورت نداشت كه پسرش را برای جانشینی خود تعیین نماید زیرا می دانست كه خداوند پسرش را برای جانشینی او انتخاب كرده است و شماره ائمه دوازده نفر می باشد و خداوند امام سیزدهم را انتخاب نكرده و امام دوازدهم زنده جاوید است و تا پایان جهان امام مسلمین خواهد بود این نظریه شبیه است به نظریه مسیحیان در مورد مسیح كه می گویند زنده جاوید می باشد و تا پایان جهان وجود دارد و حتی بعد از این كه جهان از بین رفت مسیح باقی است.

مسیحیان، حضرت مسیح را پسر خداوند می دانند ولی قرآن مسلمین، با این كه مسیح را پیغمبر بر حق می داند و می گوید كه وی از طرف خداوند مبعوث به پیغمبری گردید او را پسر خداوند نمی داند و این نسبت را كفر می شمارد زیرا در قرآن گفته شده كه خداوند متولد نشده و كسی از او متولد نمی شود و لذا دارای پسر نیست. اما منظور مسیحیان از این كه مسیح پسر خداوند می باشد به طوری كه در قرون بعد از مسیح، علمای مسیحی مورد تفسیر قرار دادند این است كه مسیح از خدا است.

تفسیری كه علمای مسیحی كرده اند، مفهوم وحدت وجود و اتحاد خالق و مخلوق را نمی دهد. چون اگر این طور تفسیر می شد لازمه اش این بدو كه موجودات دیگر هم جزو خدا باشند در صورتی كه مسیحیان، این مزیت و افتخار را منحصر به مسیح می دانند و می گویند كه كسی دیگر دارای این مزیت و افتخار نیست.

علمای شیعه هم كه می گویند خداوند، ائمه دوازده گانه را انتخاب كرده، پیغمبر اسلام (ص) و دخترش فاطمه (ع) و ائمه دوازده گانه را نور خدا می دانند و چون نور، از خداوند ساطع می شود ناگزیر، طرز تعبیر علمای شیعه این است كه پیغمبر اسلام و


دخترش فاطمه و ائمه دوازده گانه از خدا هستند و خداوند ائمه دوازده گانه را برای جانشینی پیغمبر اسلام تعیین كرده و اگر پیغمبر در روز غدیر خم، علی بن ابی طالب را برای جانشینی خود انتخاب كرد نه برای این بود كه از آن موضوع اطلاع نداشت.

پیغمبر كه به مناسبت مختصات پیغمبری همه چیز را می دانست اطلاع داشت كه خداوند علی (ع) را برای جانشینی او انتخاب كرده، و بعد از او، فرزندش حسن (ع) و آن گاه حسین (ع) جانشین وی خواهند گردید و پس از آن ها فرزندان حسین (ع) پسر بعد از پدر جانشین او خواهند شد.

پیغمبر اسلام (ص) از این جهت در روز غدیر خم، علی (ع) را برای جانشینی خود انتخاب كرد كه مسلمین اطلاع حاصل كنند كه علی (ع) جانشین اوست و گرنه در نظر خود پیغمبر اسلام (ص) جانشینی علی (ع) امری محرز بود. آن دسته از علمای شیعه كه عقیده دارند ائمه دوازده گانه نور خدا هستند از این مرحله بالاتر نمی روند اما عارفان شیعه مذهب ائمه دوازده گانه را جزو ذات خدا می دانند و بخصوص عقیده دارند كه علی (ع) جزو ذات خدا می باشد. همانا طور كه مسیحیان بدون قائل شدن به وحدت وجود و اتحاد خالق و مخلوق، مسیح را جزو ذات خدا می دانند این دسته از شیعیان هم بدون این كه وحدت وجود را بپذیرند عقیده دارند كه علی (ع) جزو ذات خداوند می باشد حتی گروهی از عارفان شیعه مذهب كه عقیده به وحدت وجود دارند برای ائمه دوازده گانه و بخصوص علی (ع) قائل به مزیت خاص هستند. آن ها می گویند در وحدت وجود تردیدی نیست اما این وحدت دارای اشكال مختلف است و ائمه دوازده گانه كامل ترین و زیباترین شكل آن هستند و بعد از آن ها، مردان و زنان كامل می باشند یعنی مردان و زنانی كه از حیث معنی و تقوی كامل هستند و بعد از آن صور آنهائی است كه جزو نیكوكاران به شمار می آیند تا این كه مرحله به مرحله، اشكال تنزل پیدا می كند و می رسد به كسانی كه از لحاظ معنوی پلید و فاسد می باشند. از این قرار حتی آن هائی كه عقیده به وحدت خالق و مخلوق دارند و می گویند هر چه هست یكی است و آن خداست می گویند ائمه دوازده گانه نسبت به تمام افراد بشر ممتازند و كسی با آن ها برابر نیست. آنهائی كه این عقیده را دارند، به سهولت می توانند از فلسفه و علم برای تایید عقیده خود دلیل بیاورند. برای این كه طبق فلسفه قدیم (جوهر) یكی است اما صورت ها و قلب ها فرق می كند و به همین جهت در جهان، اشیاء با هم تفاوت دارند. (جوهر) یا (گوهر) بنابر فلسفه قدیم عبارت از آن چیزی است كه هستی از آن بوجود آمد و آن (فرد) است یعنی یكی می باشد و دو تا نیست.

اما از همان جوهر فرد هزارها جماد و گیاه و جانور بوجود آمده است. علم امروز، با توضیح (اتم) این موضوع را روشن می كند و می گوید اولین اتم كه در دنیا بوجود آمد اتم (هیدروژن) بود دارای یك هسته و یك (الكترون) كه اطراف هسته گردش می كرد و هر چه در جهان به وجود آمد از اتم (هیدروژن) ایجاد شده است و با این كه اساس جهان و سنك اول بنای دنیا اتم هیدروژن است می بینیم كه یكصد و دو


عنصر از آن ساخته شده و هر یك از عناصر دارای هویت جداگانه هستند و باز از اختلاط و تركیب آن عناصر ده ها هزار نوع موجودات بوجود آمده كه یكی از آن ها انسان است. همان طور هم طبق عقیده شیعیانی كه معتقد به وحدت وجود هستند، وحدت خالق و مخلوق مانع از این نیست كه هزارها موجودات گوناگون هر یك با صورتی و قالبی بوجود بیایند وحدت وجود مانع از این نیست كه ائمه دوازده گانه از تمام موجودات جهان غیر از خدا، برتر شوند چون دارای صورتی (شكلی غیر از صورت سایر موجودات هستند و از قالبی غیر از قالب موجودات دیگر بیرون آمده اند و نه فقط تمام موجودات جهان برای آنها قائل به احترام هستند بلكه خداوند نیز آن ها را عزیز و محترم می دارد و هرگز دنیا از وجود آنها خالی نیست و اگر روزی جهان از وجود امام خالی شود، هستی از بین خواهد رفت و نیستی جای آن را خواهد گرفت كه قابل تصور نمی باشد چون نیستی وقتی بوجود بیاید هستی است و بعد از غیبت امام دوازدهم باز امام در جهان است و قائم بر دنیا می باشد و همان طور كه مربع بدون چهار زاویه نمی تواند وجود داشته باشد، دنیا هم بدون امام قادر نیست باقی بماند. عارفان شیعه مذهب عقیده دارند كه علی (ع) مظهر دنیوی خدا می باشد و خداوند از این جهت علی (ع) را به جهان فرستاد كه مردم او را كه در ماهیت خدائی قابل رویت نیست در كیفیت بشری ببینند و چون سایر ائمه دوازده گانه هم نور خدا هستند همین تعریف شامل آنان نیز می شود و هر یك از آنها در دوره ای كه در بین آدمیان بسر می بردند مظهر خداوند بودند. عرفای مذهب شیعه دوازده امامی عقیده دارند كه خداوند انسان را به شكل خود آفرید. اما ائمه دوازده گانه كه شكل خدا آفریده شده اند برتر از انسان عادی هستند و انسان عادی شكل ساده خدا می باشد و ائمه (شكل كامل بشری) خداوند می باشند و امامت آن ها ازلی است یعنی از ازل خداوند آنها را برای امامت انتخاب كرده، و چون چیزی كه ازلی باشد، ابدی هم می شود لذا امامت ائمه دوازده گانه ابدی است.

از این جهت، چیزی كه ازلی باشد ابدی هم می شود كه آن چه در ازل به وجود می آید با علم و قدرت مطلق ایجاد می شود و همه چیز او، برای همیشه پیش بینی شده و مشمول مرور زمان و تغییرات روزانه نمی گردد و لذا ابدی خواهد شد. علم جدید هم این توضیح را می پذیرد و تائید می كند. بر طبق علم جدید الكترون كه با پروتون جمع شد و اتم هیدروژن را به وجود آورد ازلی بو ابدی است و هر واقعه كه در دنیا اتفاق بیفتد الكترون از بین نمی رود و ممكن است الكترون از كهكشانی به كهكشان دیگر، برود و اطراف جهان را بپیماید اما هرگز معدوم نمی گردد و تغییر نمی كند. ائمه دوازده گانه هم كه در ازل بوجود آمده اند ابدی هستند و پیوسته مرتبه و مختصات امامت خود را حفظ می نمایند و توقف كوتاه آنها در زمین، بین مردم، فقط برای اداره امور مردم است، و گرنه بعد از مرگ، مرتبه و مختصات آنها محفوظ می باشد و مرگ آنها یك مرگ ظاهری می باشد و به همین جهت است كه شیعیان دوازده امامی از ائمه خود كه زندگی را بدرود گفته اند طوری درخواست می كنند كه فرقی با دوره حیات آن ها ندارد چون یقین دارند كه یازده امام مذهب شیعه كه زندگی را بدرود گفته اند زنده جاوید هستند.


بعد از توجه به نكات فوق می توانیم بفهمیم به چه دلیل عده ای از علمای شیعه می گویند كه در شب دهم محرم سال شصت و یكم هجری، حسین (ع) پسرش علی (ع) را برای جانشینی خود انتخاب نكرد چون این كار ضرورت نداشت و خداوند او را برای جانشینی حسین (ع) انتخاب كرده بود. در گذشته یكی از مكتب های بزرگ مذهب شیعه مكتب شیعه هفت امامی بود كه اسم دیگر آن شیعه اسماعیلیه است و به خصوص خلفای فاطمی، مروج، مذهب مزبور بوده اند و گر چه فرقه اسماعیلیه (الموت) هم آن مذهب را ترویج می كردند ولی آن ها ترویج مذهب را وسیله پیش بردن مقاصد سیاسی خود قرار داده بودند. در مكتب شیعه هفت امامی فاطمی، امام، برای رهبری مسلمین ضروری تشخیص داده شده بدون این كه عقیده داشته باشند كه امام، دانا و توانای مافوق بشری است. در آن فرقه مذهبی وضع امام از لحاظ عقیده ای كه علمای شیعه فاطمی به او داشتند شبیه بود به وضع خلفای اموی و عباسی بین مردم. یعنی آنهائی كه پیروی خلفای فاطمی بودند وجودشان را برای بقا و اداره امور نوع بشر، ضروری می دانسته اند بدون این كه عقیده داشته باشند كه خلیفه مردی است مافوق بشر و دارای علم و قدرتی ازلی و ابدی اما (حسن صباح) بعد از این كه مدتی در صمر به سر برد و در مكتب اسماعیلیه فاطمی مطالعه كرد و به ایران مراجعت نمود، این طور نشان داد كه انسانی است مافوق بشر. ولی مدتی گذشت تا این اندیشه در (حسن صباح) بوجود آمد كه باید خود را از نظر مردم پنهان نماید و حجابی مرموز روی خود بیندازد تا این كه پیروانش قائل شوند كه وی دارای علم و قدرتی نامحدود می باشد. و گرنه حسن صباح در آغاز مراجعت به ایران و سكونت در الموت مردی عادی بود و با پیروان خود به سر می برد و آن ها او را به چشم یك رهبر مذهبی می دیدند نه یك موجود مافوق بشری كه دارای علم و قدرتی بی انتها می باشد. تحولی كه در اندیشه حسن صباح بوجود آمد، در خلفای فاطمی هم آشكار گردید. اولین خلیفه فاطمی موسوم به عبیدالله معروف به (المهدی) كه در سال 934 میلادی مطابق با 323 هجری قمری فوت كرد مردی عادی بود یعنی خود را مردی عادی معرفی می كرد و پیروانش هم برای او قائل به علم و قدرتی بیش از قدرت بشری نبوده اند. ولی در زمان خلفای فاطمی به اسم (العزیز) و (الحاكم) و (الظاهر) دیده شد كه عقیده پیروان، نسبت به خلیفه تغییر كرد. تا زمان العزیز خلفای فاطمی عنوان خلیفه را داشتند و بعد دارای عنوان امام شدند. دوره خلافت الظاهر و الحاكم خلفای فاطمی دوره ایست كه به احتمال، حسن صباح در مصر بسر می برده و در مكتب اسماعیلیه فاطمی مشغول مطالعه بوده است. در آن دوره عقیده پیروان فاطمی این بود كه مومن بعد از مرگ و ورود به بهشت خدا را می بیند ولی خدا را به شكل امام فاطمی مشاهده می كند. بدین ترتیب آنهائی كه در آن دوره پیرو مذهب اسماعیلیه فاطمی بودند عقیده به نوعی از وحدت وجود داشته اند چون خدا را در وجود امام می دیدند منتهی عقیده داشتند كه مومن در زمان حیات خداوند را در وجود امام نمی بیند اما بعد از مرگ،


او را در وجود امام مشاهده می كند و آخرین خلیفه فاطمی به اسم المستنصر كه در سال 1094 میلادی مطابق با 487 هجری قمری زندگی را بدرود گفت خود را یك موجود مافوق بشری معرفی می كرد و از این جهت آن مرد را آخرین خلیفه فاطمی دانستیم كه بعد از وی خلافت فاطمی تجزیه شد و مبدل به سه خلافت و بهتر آن كه بگوئیم سه امامت گردید زیرا آنهائی كه بعد از المستنصر، سه خلافت بوجود آوردند خود را امام می خواندند و در آن سه خلافت یا امامت، خلفا خود را طوری معرفی می كردند كه گوئی علم و قدرتی مافوق قدرت بشر عادی دارند. شرح معتقدات پیروان آن سه خلافت كه جانشین خلافت فاطمی گردید ما را به جاهای دور خواهد برد و وارد بحث هائی خواهیم شد كه بعضی از آنها بكلی خارج از موضوع است.

برگردیم به وقایع شب دهم محرم سال شصت و یكم هجری و گفتیم كه بنابر بعضی از روایات، در آن شب حسین (ع) پسرش علی (ع) ملق به (زین العابدین) را به جانشینی خود برگزید و طبق روایات دیگر ضرورت نداشت كه آن كار را بكند برای این كه خداوند علی بن الحسین (ع) را برای جانشینی پدر برگزیده بود.آنهائی كه روایت كرده اند كه حسین (ع) پسرش را برای جانشینی خود انتخاب كرد نظریه ای شبیه به كسانی دارند كه می گویند پیغمبر اسلام (ص) علی (ع) را برای جانشینی خود انتخاب نمود. به این معنی همان طور كه بنابر آن نظریه، پیغمبر اسلام می دانست كه علی (ع) از طرف خداوند برای جانشینی وی انتخاب گردیده معهذا در روز غدیر خم، او را به جانشینی خود انتخاب كرد با مردم بدانند كه علی (ع) جانشین پیغمبر می باشد، حسین (ع) هم در شب دهم محرم پسرش زین العابدین (ع) را به جانشینی خود انتخاب نمود تا مردم بدانند كه بعد از حسین (ع) او رهبر مسلمین می باشد و گرنه حسین (ع) می دانست كه خداوند پسرش علی (ع) را برای جانشینی وی انتخاب كرده است و به عقیده پیروان مذهب شیعه دوازده امامی چون زین العابدین (ع) بایستی جانشین حسین (ع) شود و تسلسل امامان دوازده گانه تامین گردد لذا بعد از این كه عمر بن سعد فرمانده سپاه بین النهرین به بازماندگان حسین (ع) دست یافت و آن ها را اسیر كرد، زین العابدین (ع) را نكشت و گرنه با وجود بیماری اش، وی را به قتل می رسانید تا این كه از حسین (ع) پسری باقی نماند كه جانشین وی شود. در واقع اگر عمر بن سعد زین العابدین (ع) را به قتل می رسانید نسل مستقیم ائمه دوازده گانه از بین می رفت. حسین وقتی به كربلا رسید دارای سه پسر بود و به مناسبت علاقه ای كه به پدرش علی بن ابی طالب (ع) داشت نام پسران خود را علی نهاد و دو پسر او به طوری كه خواهیم گفت در روز دهم محرم سال شصت و یكم هجری به قتل رسیدند و علی زین العابدین (ع) كه به مناسبت بیماری نتوانسته بود به جنگ برود زنده ماند و با تقوی و علم و بردباری خود و سخاوت و دستگیری از ضعفا خیلی به تقویت مذهب شیعه از لحاظ معنوی كمك كرد. از صفات عمومی ائمه دوازده گانه مذهب شیعه، سخاوت آن ها بود و همه كرم داشتند و بعضی از آن ها طوری كریم بودند كه آنچه برای خودشان ضروری بود به محتاجان


می دادند. حتی موسی كاظم (ع) امام هفتم شیعیان دوازده امامی هنگامی كه در زندان به سر می برد برای كسان خود پیغام فرستاد لباسی را كه در خانه دارد به یكی از مستحقین بدهند در صورتی كه در آن موقع، چون زندانی به شمار می آمد خود او به آن لباس احتیاج داشت و (علی بن موسی) - ع - امام هشتم شیعیان، تمام دارائی خود را به مستحقین داد و روزی كه از جهان رفت تقریبا چیزی نداشت.

وضع زندگی اكثر امامان دوازده گانه مذهب شیعه در دوره خلافت امویان و عباسیان نمونه زندگی مردان با تقوی و قانع، كه بر نفس سركش عنان زده اند، به شمار می آمد و در زندگی آن ها اشیای تجملی و زائد دیده نمی شود. وضع زندگی خلفای اموی و عباسی، فرقی با وضع زندگی پادشاهان آن دوره نداشت ولی امامان دوازه گانه شیعه، به سادگی زندگی می كردند و در خوراك و پوشاك و اثاث البیت به حداقل ضرورت اكتفا می نمودند و مازادی كه به دستشان می رسید به مستحقان می دادند و نمی توان تردید كرد كه تقوی و زهد و سادگی آن ها سبب گردید كه عده ای از مسلمین پیوسته پیرو آنان باشند و مذهب شیعه دوازده امامی، توسعه به هم برساند بدون این كه یك نیروی سیاسی پشتیبان آن باشد. تا قرن چهارم هجری هیچ نیروی سیاسی از مذهب شیعه دوازده امامی حمایت نكرد مهذا آن مذهب به تدریج وسعت به هم می رسانید و گرچه توسعه آن بطئی بود معهذا، توسعه تدریجی داشت و حتی بعد از این كه امام دوازدهم شیعیان در سال 878 میلادی مطابق با 265 هجری قمری غیبت كرد توسعه تدریجی مذهب شیعه دوازده امامی متوقف نشد زیرا آن چه از زهد و تقوی و سخاوت و بردبای ائمه دوازده گانه در تاریخ ضبط شده بود كمك به توسعه مذهب می كرد و علمای روحانی شیعه از آن نوشته های تاریخی برای تبلیغ مذهبی خیلی استفاده می كردند. در بین ائمه دوازده گانه مذهب شیعه تاثیر بعضی از آن ها، از لحاظ تقویت بنیان آن مذهب زیادتر از دیگران بود و یكی از آن ها علی بن الحسین (ع) می باشد كه در شب دهم محرم سال شصت و یكم هجری از طرف پدرش برای جانشینی او انتخاب شد. روایت می كنند كه حسین (ع) برای این كه پسرش را به جانشینی خود انتخاب كند تمام افراد كاروان خود را، بر بالین پسرش كه به مناسبت بیماری نمی توانست برخیزد احضار كرد و به آن ها گفت بعد از این كه من كشته شدم پیشوای شما، پسرم علی (ع) است و از او كسب تكلیف كنید و هر چه می گوید بپذیرید و به موقع اجرا بگذارید. علی (ع) خواست برخیزد اما ضعف مانع از برخاستن وی شد و حسین (ع) در حق او دعای خیر كرد و به روایتی گفت تو بعد از من باید چراغ خاندان رسالت را روشن نگاه داری و مجری و مبلغ احكام خداوند باشی. علی (ع) نالید و با صدای ضعیف گفت ای پدر، بعد از تو زندگی برای من قابل تحمل نخواهد بود. حسین (ع) گفت می دانم كه از مرگ من بسیار متاثر خواهی شد و زندگی بر تو ناگوار خواهد گردید ولی تو باید آن زندگی ناگوار را برای به انجام رسانیدن وظائفی كه خداوند برای تو تعیین نموده است تحمل نمائی.